زندگی نامه سوار سیاه
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
زندگی نامه سوار سیاه
نوشته شده در پنج شنبه 11 / 2 / 1393
بازدید : 8487
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر

زندگی نامه سوار سیاه (Witch King)



اطلاعات ضروری

نوع : انسان
سال تولد : نامعلوم
اولین حضور : در حدود سال 2251 دوران دوم
سال نابودی : 15 مارس 3019 از دوران سوم
قلمرو ها : کارن دوم در آنگمار ؛ میناس مورگول
والدین : نامعلوم
خواهر و برادر : نامعلوم
همسر : نامعلوم
فرزند : نامعلوم
اسلحه : شمشیر ؛ تیغ مورگولی ؛ گرز
مرکب : اسب سیاه ؛ اژدها
نماد : ماه سفید بد شکل و نفرت انگیز با چهره مرگ


جزییات زندگی نامه:
پادشاه نزگول ترسناک ترین خادم سائورون.
او اولین مردی بود که بوسیله یکی از حلقه های نه گانه به تباهی پا گذاشت. او قلمرو آنگمار را بنا گذاشت و به عنوان پادشاه جادو پیشه شناخته شد، اگرچه آنگمار فرو ریخت اما پادشاه انگمار بدست هیچ مردی از پا در نیامد. در طول جنگ حلقه لرد نزگول در شکار ناموفق حامل حلقه شرکت کرد و بالاخره در جنگ دشتهای پله نور با تقدیر خویش روبرو شد.

بقیه درادامه مطلب

هیچ چیزی از هویت اصلی لرد نزگول آشکار نشده است. گفته شده که سه نفر از بزرگان نزگول در اصل از مردان نومه نور می باشند اگرچه از اینجا بنظر می رسد که لرد نزگول یکی از این سه تن باشد اما این بطور قطع بیان نشده است.

سائورون, کلبریمور و الف های صنعتگر ساکن ارگیون را فریب داد از کمک های آنها برای ساخت نه حلقه قدرت (و دیگر حلقه ها...) در حدود سال 1500 دوران دوم بهره گرفت. سپس سائورون حلقه یگانه را برای فرمان راندن به بقیه حلقه ها برای خود ساخت و هنگامی که الف ها نیات اورا دریافتند، در سال 1697 با حمله به ارگیون و نابود کردن آنها حلقه ها را پس گرفت (بجز 3 حلقه).

سائورون 9 حلقه را به آدمیان داد که به راحتی رو به تباهی میرفتند. مردان از حلقه ها برای بدست آوردن قدرت و ثروت استفاده کردند اما بعد از مدتی آنها در بند جادوی سائورون گرفتار شدند.
هنگامی که آنها شروع به استفاده از حلقه ها کردند قدرت ثروت شکوه پادشاهان و جنگجویان باستانی به آنها رو آورد تا زمانی که تباهی آنان آغار شد. آنها عمر جاویدان یافتند اما بصورتی برده وار. آنها گام برمی داشتند اما ناپیدا از چشم همه موجوداتی که در زیر آفتاب درخشان قدم بر می داشتند و می دیدند آنچه که از چشمان مردمان فانی ناپیدا بود. اما اغلب آنها آنچیزی را می دیدند که افکار و تصورات پلید ارباب سیاهشان بود.
و یکی پس از دیگری زودتر یا دیرتر بستگی به اینکه در ابتدا نیات پاک داشتند یا پلید در دام حلقه های خود گرفتار شده و بندگان سائورون شدند. برای ابد و اسیر در قدرت حلقه ها پا به سرزمین سایه ها گذاشتند.

نزگول وحشتناک ترین سربازان دشمن بزرگ بودند که با فریاد آنها آوای ترسناک مرگ طنین افکن می شد.

سیلماریلیون (در باب حلقه های قدرت و دوران سوم - صفحه 289)
نه تن ابتدا در حدود سال 2251 دوران دوم بشکل نزگول پدیدار شدند قدرتمند ترین آنها پادشاه نزگول بود.
در 3434 در دوران آخرین اتحاد بزرگ الفها و آدمها بر علیه سائورون در موردور شکل گرفت. و در آخر در سال 3441 سائورون شکست خورد و حلقه یگانه بوسیله ایزیلدور گرفته شد. از آن پس نزگولها در سایه ها نهان شدند.

سائورون بصورت پنهانی در سال 1050 بازگشت و استحکامات دول گولدور را در کناره میرک وود بنا کرد. در حدود 1300 بود که نزگول دیده شدند. پادشاه نزگول به اریادور شمالی رفت و سرزمین آنگمار را در دو طرف کوههای مه آلود بوجود آورد. پادشاه جادو پیشه دژی بزرگ به نام کارن دوم را در شمالی ترین قسمت قلمروآنگمار برپا کرد. او ارتشی مشتمل از مردان شیطانی اورکها و دیگر موجودات نفرین شده را بدور خویش گرد آورد.

ویچ کینگ از این جهت آنگمار را در شمال بوجود آورد زیرا در هنگامی که گوندور در جنوب با قدرت به حیات خود ادامه می داد پادشاهی شمالی در آرنور دستخوش نابسامانی و بی نظمی بود. آرنور در سال 861 به سه قسمت آرتاداین و کاردولان و رودئور تقسیم شده بود و بین این سه پادشاهی نزاع در گرفته بود. این موضوع به پادشاه جادو پیشه بسیار فراتر از آنچه خودش توانایی داشته باشد در راه رسیدن به نقشه هایش کمک کرد.

رودئور اولین جایی بود که در برابر نیروهای ویچ کینگ تسلیم شد. تعداد بسیار کمی از دونه داین در آنجا باقی مانده بود و پس از سقوط شاه شیطان صفت مردان کوه نشین که با ویچ کینگ هم پیمان بود در آنجا بر سر کار آمد.

در سال 1356 پادشاه آرگلب پسر مالوگیل ادعای حکومت بر تمام آرنور را کرد و رودئور در مقابل او ایستادگی کرد ولی او سرانجام دراین راه از پای در آمد.

در سال 1409 ویچ کینگ با لشگر بزرگی از آنگمار بیرون آمد و به سمت کاردالون حمله کرد و آنجا را مورد تاخت و تاز و غارت قرار داد اما تعداد اندکی از دونه داین با عقب نشینی به جنگل قدیمی توانستند تاب بیاورند. در این زمان دونه داین و رودئور کاملا پراکنده و بی دفاع بودند و مردان شیطانی در آن قلمرو ساکن شدند.
ویچ کینگ ودرتاپ را محاصره کرد. برج آمون سول نابود شد اما دونه داین موفق به نجات دادن پلا تیر شد.
آرافور پسر جوان آرولگ ویچ کینگ را از فورنوست عقب راند. او از کمک الفهایی از لیندون که بوسیله گیردان فرستاده شده بودند و الروند که از لورین و ریوندل کمک آورده بود بهره می برد. و راه ویچ کینگ در تصرف کامل فورنوست سد شد.

باقی مانده دونه داین در کاردالون در طاعون سیاه 1663 از میان رفت. در این موقع ارواح پلید بدستور پادشاه جادو پیشه از آنگمار و رودئور وارد تپه های متروک کاردالون شدند و در آنجا موضع گرفتند.

در سال 1974 قدرت پادشاه آنگمار دوباره زیاد شد. او در زمستان لشگر خود را به سمت آرتداین فرستاد و بیشتر فورنوست را تصرف کرد. شاه آردوی مدتی در بلندی های شمال ایستادگی کرد و پیغامی به گندور برای در خواست کمک فرستاد اما در نهایت مجبور به فرار گردید و سرانجام در دریا غرق گشت.

در 1975 سپاه گندور بسرکردگی آرنور به شمال آمد. بهمراه آرنور اسبها و سواران رووانیون آمده بودند آنگاه گیردان همه کسانی را که از لیندون پیش او بودند فرا خواند و گلروفیندل هم با نیرویی تحت فرمان خویش از ریوندل آمد. گفته شده که تعدادی تیر انداز هابیت از شایر نیز فرستاده شده بودند.
شاه جادوگر با لباسی سیاه و نقابی سیاه و سوار بر اسبی سیاه با دشمنانش رو برو شد و جنگی بزرگ در دشت نن یوال و بلندی های شمال در گرفت. لشگر آنگمار شکست خورد و ویچ کینگ به سمت کارن دوم عقب نشست اما آرنور بهمراه سوارانش او را تعقیب کرد. ویچ کینگ بخاطر نفرتش از آرنور به سمت او برگشت و با او رودر رو شد. ارنور سعی کرد که بماند اما اسب او بعلت وحشت زیاد از ویچ کینگ رو گرداند و فرار کرد آنگاه پادشاه جادوگر خندید. گلروفیندل به سمت او حمله کرد اما ویچ کینگ رو برگرداند و به سمت سایه ها گریخت. سپس گلروفیندل به آرنور گفت: به دنبال او نرو! زمان مرگ او بسیار دور است و بدست هیچ مردی فرو نخواهد افتاد.

ضمیمه A (گندور و وارثان آناریون - صفحه 332)
قلمرو آنگمار نابود شد و اورکها و مردمان شریر آن کشته شدند یا از اریادور بیرون شدند.

ویچ کینگ در سال 1980 به موردور برگشت و 8 نزگول دیگر را بدور خویش جمع کرد و آنها شروع به آماده سازی مقدمات بازگشت سائورون کردند. در سال 2000 نزگول میناس ایتیل را محاصره کردند و در سال 2002 پس از تصرف آنجا آن را به دژ نظامی خویش بدل کردند که از آن پس میناس مورگول برج جادوی سیاه نامیده شد. ویچ کینگ شاه میناس مورگول شد و خامول معاون او. پلانتیری که سنگ ایتیل خوانده می شد توسط نزگول ضبط شد تا بعدها به سائورون داده شود.

آرنور در سال 2043 پادشاه گندور شد. ویچ کینگ او را به دوئل دعوت کرد و او را در مورد نبرد فورنوست مسخره کرد. ماردیل کارگزار گوندور شاه را برای نپذیرفتن تقاضای ویچ کینگ متقاعد کرد اما هنگامی که 7 سال بعد ویچ کینگ تقاضای خودش راتکرار کرد شاه پذیرفت. او بهمراه گره کوچکی از اطرافیانش به میناس مورگول رفت و از آن پس هیچکس او را ندید.
او وارثی نداشت و پس از او کارگزاران به اسم شاه در گندور حکومت کردند.

در سال 2475 اورکهای بزرگ سیاه از موردور بیرون آمده و به اوزگیلیات حمله کردند. پل بزرگ خراب شد و شهر ویران گشت و بعد از آن کسی در آنجا زندگی نکرد. بورومیر پسر دنه تور آنها راعقب زد و ایتیلین را پس گرفت. او بسیار قدرتمند بود و حتی ویچ کینگ نیز از او می هراسید. اما در جنگ زخمی از لشگر مورگول به او رسید که عمرش را کوتاه کرد. (این بروومیر , برومیری که در یاران حلقه بود نمی باشد).

سائورون در سال 2942 پنهانی به موردور بازگشت و در 2951 حضور خود را آشکارا اعلام کرد. او خامول و یک یا دو نزگول دیگر را هنگامی که ویچ کینگ در میناس مورگول مانده بود به دول گولدور فرستاد.

سائورون در سال 3017 اطلاعات گولوم مبنی بر اینکه حلقه در اختیار شخصی به نام بگینز از شایر می باشد را بدست آورد. اما گولوم با این تفکرکه شایر جایی در دره های آندوین است سائورون را دچار اشتباه كرد. و سائورون بهترین خدمتکارانش یعنی نزگول را برای شکار حلقه فرستاد.
عقیده بر این است که او نه حلقه را نزد خود نگاه داشت تا بدین وسیله نزگول را وادار کند که حلقه یگانه را بدون چشم داشت برای او بر گردانند.

در 20 جون 3018 سارون حمله ای دروغین به سوی ازگیلیات ترتیب داد. بورومیر پسر دنه تور به همراه برادرش فارامیر مشغول دفاع از شهر در برابر حمله شد. انها پل را خراب کردند و از ساحل غربی در مقابل حمله دفاع کردند اما آنها نفهمیدند که نزگول بطور پنهان از آندوین گذشته است.
ویچ کینگ با نزگول دول گولدور که به همراه خامول آمده بودند دیدار کرد و خامول به او گفت که در دره های آندوین اثری از سرزمینی به نام شایر وجود ندارد. ویچ کینگ ناگریز تمام طول رودخانه را گشت اما چیزی نیافت.

در سپتامبر ویچ کینگ دست خالی به جنوب برگشت. پیغامی از موردور رسید که سارون بشدت خشمگین است و ویچ کینگ ترسید. او به سمت ایزنگارد تغییر مسیر داد تا ببیند که آیا سارومان از حلقه یگانه خبری دارد یا نه!
گزارشهایی که از ملاقات ویچ کینگ و سارومان رسیده است متفاوت است. به روایتی سارومان به نزگول گفته که او نمی داند که شایر کجاست اما گندالف میداند و آنها بعد از روبرو شدن با گریما و فهمیدن جای شایر پی به دروغ سارومان برده اند. و در روایت دیگری آمده است که سارومان خودش جای شایر را برای آنها فاش کرده است. نزگول بسرعت بسمت شمال و اریادور برای پیدا کردن شایر رفتند. آنها با جنوبی کج چشم از افراد سارومان روبرو شدند و ویچ کینگ او را مورد بازجویی قرار داد. جنوبی نقشه شایر را به او داد و به او گفت که هابیتی که بگینز خوانده می شود در هابیتون اقامت دارد. ویچ کینگ جنوبی را به بری فرستاد تا مراقب رفت آمد ها و مسافرانی از شایر باشد.

نزگول در 22 سپتامبر به پل بروآندوین رسیدند و متوجه شدند که آنجا توسط رنجر ها تحت مراقبت است. بعد از غروب آفتاب ویچ کینگ به صف تکاور ها شبیخون زد و بعد از کشتن تعدادی بقیه را پراکنده کرد. ویچ کینگ چهار هابیت را به شایر فرستاد و به خامول ماموریت داد که به هابیتون برود و چهار نزگول دیگر به مراقبت راه سبز مشغول شدند.

در آخرین ساعات 30 سپتامبر نزگول در کریک هالو به خانه فرودو حمله کردند. دو نزگول دیگر در بری بعد از صحبت با جنوبی و بیل فرنی فهمیدند که فرود در مهمانخانه و در هنگام پریدن از روی میز در هوا ناپدید شده است. آنها شب هنگام به آنجا حمله کردند اما فرودو همراهانش بوسیله آراگورن محافظت شدند. آنها خبر ناکامی خود در حمله به فوردو را برای ویچ کینگ که در جنوب بری مستقر بود آوردند و او بشدت خشگین شد.

نزگول در 3 اکتبر با گندالف بر روی ودر تاپ برخورد کردند که برق و آتش آن تا مایلها دیده شد . گندالف فرار کرد و 4 نزگول به دنبال او روان شدند. در 6 اکتبر ویچ کینگ و چهار نزگول دیگر فرودو و گروهش را بر روی ودرتاپ یافتند. آنها در شب به کمپ حمله کردند و فوردو مجبور به استفاده از حلقه شد و آنها را بصورت واقعی مشاهده کرد. آنها صورتهای سفید چشمانی بیرحم و لباسهایی به رنگ خاکستری داشتند.
ویچ کینگ بلندترین آنها بود، از موهایش روشنایی اندکی میتابید و تاج فرسوده ای به سر داشت. او با شمشیر در یک دست و تیغ مورگولی در دست دیگر به سمت فردو پیش آمد. فرودو با ضربه ای لباس او را پاره کرد و با فریاد نام البریت یکی از والارها را برزبان راند. ویچ کینگ از شنیدن نام او فریادی شیونوار کشید. او شانه فرودو را با تیغ مورگولی خودش شکافت که تکه از آن در تن فرودو باقی ماند. اگرچه آن تکه بعدها بیرون آورده شده اما اثر آن تا زمانی که فرودو سرزمین میانه را ترک کرد او را عذاب می داد. بعد از فراری شدن ویچ کینگ و نزگول توسط آراگورن آنها که باور داشتند که حلقه در چنگشان است به تعقیب گروه در مسیر ریوندل ادامه دادند.

در 11 اکتبر گلرفیندل با 2 نزگول بر روی پل آخر و بعد از آن با سه نزگول دیگر روبرو شد. این پنج نفر به چهار نفر قبلی که گندالف راتعقیب می کردند ملحق شدند.

در 20 اکتبر 9 نزگول فرودو را در رودخانه بروآینن به دام انداختند . اسب گلروفیندل آسفالوت فرودو را از گدار عبور داد اما فرودو اسب را مجبور به ایستادن کرد. نزگول به فرودو فرمان دادند که حلقه را تحویل دهد اما فرودو با این جملات نپذیرفت : به کمک البریت و لوتین زیبا شما نه من رابدست خواهید آورد نه حلقه را.

(یاران حلقه - صفحه 226-7 )
ویچ کینگ جلوتر رفت و دستش را بلند کرد. شمشیر فرودو شکست و دیگر نتوانست صحبت کند. آب برواینن به فرمان الوند طغیان کرد و ویچ کینگ و دیگر نزگولها را با خود برد.
در میناس مورگول ویچ کینگ حمله نهایی را بر علیه گندور تدارک می دید. هنگامی که در 10 مارچ 3019 علامت سرخ از موردور رسید و میناس مورگول با شعله های آبی پاسخ داد فریادی گوشخراش از دروازه مورگول برخواست و لشگر بزرگ از دروازه بیرون آمد، در حالی که ویچ کینگ با کلاه خودی تاج مانند در جلوی آن بود.

مواجه با آئووین:

ناگهان سواری جوان به ویچ کینگ حمله کرد و به او فرمان داد که تئودن را در آرامش رها کند.
صدایی سرد پاسخ داد: که میان نزگول و طعمه اش قرار مگیرو گرنه تو را همانند دیگران نخواهد کشت و جایی ورای تاریکیها خواهد برد جایی که گوشت تو خورده خواهد شد و جان تو در برابر چشم بی پلک قرار می گیرد.
صدای شمشیری در حال کشیده شدن بگوش رسید : هرچه می خواهی بکن اما اگر من بتوانم جلوی تو را خواهم گرفت.
جلوی مرا بگیری؟ ای احمق! هیچ مرد زنده ای نمی تواند جلوی مرا بگیرد.

(بازگشت شاه - نبرد میدانهای پلنور - صفحه 116)
اما سوار مرد نبود. او ائوین از روهان و خواهر زاده شاه بود. ویچ کینگ با تردید و کینه توزی به او خیره شد. ائوین به سرعت خود را پیچ و تاب داد و به گردن مرکب او ضربه زد. ویچ کینگ خشمگین گرز خود را بالا برد و به او ضربه ای زد. و سپر و بازوی دختر را خرد کرد سپس گرزش را برای کشتن بالا برد اما ناگهان مری برندی باک هابیت از پشت او بلند شد و زرد پی پشت زانوی او را با تیغش سوراخ کرد.
تیغهای معمولی نمی توانستند به او آسیب برسانند اما مری تیغی وسترنس داشت که برای جنگ با آنگمار سالها پیش ساخته شده بود که توانست در زرد پی های او نفوذ کند. ویچ کینگ به جلو خم شد و ائوین شمشیر خود را در میان فضای بین تاج و شانه های او فرو کرد.
تاج و شنل خالی به زمین افتاد، شیونی گشخراش در فضا طنین افکند و کم کم با باد محو شد. صدایی لرزان که ساکت شد و دیگر هرگز در این دوران جهان شنیده نشد.

(بازگشت شاه - نبرد میدانهای پله نور - صفحه 117)
بدینسان سخنی که گلورفیندل بعد از جنگ فورنوست گفته بود راست از آب در آمد و ویچ کینگ بدست یک زن و یک هابیت با تقدیرش روبرو شد.
در 25 مارس حلقه یگانه در آتش کوه هلاکت نابود گشت و سارون و 8 نزگول باقیمانده نیز نابود شدند. قدرت 9 حلقه از میان رفت و هیچ امیدی برای پادشاه جادوگر و نزگول برای بازگشت به سرزمین میانه باقی نماند .






مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: